هری پاتر
هَری پاتِرنام مجموعهای از رمانهای سبک خیالپردازی است که توسط نویسنده انگلیسی، جی کی رولینگ نوشته شدهاست. این کتابها به شرح ماجراهای یک جادوگر نوجوان به نام هری پاتر به همراه بهترین دوستانش، رون ویزلی و هرمیون گرنجر، در مدرسهٔ علوم و فنون جادوگری هاگوارتز میپردازند. بخش اصلی داستان پیرامون تلاش هری برای غلبه بر جادوگر سیاه، لرد ولدمورت است، که هدفش سرکوب کردن افراد غیرجادوگر، تحت فرمان درآوردن دنیای جادوگران و نابود کردن همه کسانی که در مقابل او ایستادهاند است که از جمله آن اشخاص هری پاتر است. اولین رمان از این سری کتاب در تاریخ ۳۰ ژوئن ۱۹۹۷ با عنوان هری پاتر و سنگ جادو منتشر شد، کتاب محبوبیت بسیار زیاد، تحسین فراوان و موفقیت تجاری را در جهان کسب کرد. این مجموعه همچنین برخی از انتقاداتی ازجمله نگرانی به طور فزاینده دربارهٔ لحنی تیره و تار را سهیم شده است. تا ژوئن ۲۰۱۱، کتابها درحدود ۴۵۰میلیون نسخه فروش داشته و به ۶۷ زبان دنیا ترجمه شده است. و چهار کتاب پایانی این مجموعه به طور متوالی رکورد فروش سریعترین کتابهای جهان را دارد .
هری پاتر یک مجموعه با چندین ژانر، ازجمله فانتزی، گذر عمر (با عناصری از رمزآلود، هیجان انگیز، ماجراجویی، و عاشقانه)، که دارای بسیاری از معانی فرهنگی و این ارجاعات میباشد. بر اساس گفته رولینگ، موضوع اصلی داستان مرگ است،هر چند چیزی که در درجه اول در نظر گرفته میشود کار ادبیات کودکان است. همچنین بسیاری از موضوعات دیگر در این سری، مانند عشق و تعصب وجود دارد.
ناشران اصلی و اولیه از کتابسرای بلومزبری در انگلستان و انتشارات اسکولاستیک در ایالات متحده میباشند، کتاب از آن زمان به بعد توسط بسیاری از ناشران در سراسر جهان منتشر شده است. در اکتبر ۲۰۱۱، این مجموعه در فرمتهای مختلف کتاب از طریق «پاترمور» منتشر شد. کتابها بصورت مجموعهای هشت قسمتی توسط شرکت برادران وارنر منتشر شده است، در این مجموعه کتاب هفتم در دو قسمت ساخته شده است، هری پاتر بالاترین مجموعه فیلم پرفروش در تمام دوران است. این مجموعه سرچشمه گرفته از چندین ابزار رسانهای در کالا است. سود تجاری هری پاتر بیش از ۱۵ میلیارد دلار است.
داستان پیرامون کودک یتیم یازده سالهای به نام هری پاتر که یک جادوگر است میباشد، که در دنیای معمولی در کنار خاله و شوهر خاله و پسر خالهاش و در کنار مشنگها (غیرجادوگران) زندگی میکند. توانایی او ذاتی است و کودکانی مانند او برای آموزش لازم برای موفقیت در دنیای جادوگری به مدرسهای دعوت میشوند. هری به عنوان دانش آموز وارد مدرسه سحر و جادوگری هاگوارتز میشود و اتفاقات داستان از آنجا شروع میشود. هری تا دوران رشد بلوغ در آنجا پرورش مییابد و راه غلبه بر مشکلاتی مواجه میشود مانند: جادوگری، روابط اجتماعی و عاطفی، چالشهای نوجوان عادی مانند دوستی و امتحانات و از همه مهمتر آمادهسازی برای تقابل با مشکلاتی که پیش رویش است.
هر کتاب شامل وقایع زندگی هری پاتر در یک سال زندگیاش است. که مابین سالهای ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۸ را روایت میکند.کتاب همچنین حاوی گذشته نماییهای بسیاری است، که معمولاً توسط شخصیتهای مشاهده خاطرات در دستگاهی به نام قدح اندیشه شرح داده شده است.
خلاصه ساختار کلی داستان بدینگونهاست که هری پاتر پسر یک مادر و پدر جادوگر است که آن دو هنگام یک سالگی او توسط «لرد ولدمورت» خبیث کشته شدهاند. اما او به دلیل اینکه مادرش درمقابل نفرین ایستاد در برابر نفرین مرگبار ولدمورت زنده میماند و این نفرین فقط زخمی صاعقه مانند بر پیشانیش به جا میگذارد. هری با خاله و شوهر خالهاش که هیچکدام جادوگر نیستند و در اصطلاح مشنگ (Muggle) نامیده میشوند، بزرگ میشود و از گذشته خودش اطلاعی ندارد تا این که در سن یازده سالگی وقتی نامه پذیرش از مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز را دریافت میکند متوجه میشود که دنیای دیگری در همان دنیای عادی مشنگها وجود دارد که او در آنجا به دلیل زنده ماندنش از چنگ لرد ولدمورت بسیار مشهور است. هر کدام از کتابهای هری پاتر در واقع به ماجراهای یک سال او در دنیای جادوگری و مدرسه محبوبش میپردازد. او در آن مدرسه دوستان خوبی مثل رون ویزلی و هرمیون گرنجر پیدا میکند و همچنین در طی کتابها بیشتر از گذشته خودش آشنا میشود و همواره مورد لطف و حمایت مدیر مدرسه آلبوس دامبلدور قرار میگیرد. بر اساس یک پیشگویی یا هری باید «وُلدمورت» را از بین ببرد یا «ولدمورت» باید هری را از پیش رو بردارد و هیچکدام با وجود دیگری قادر به زندگی نخواهند بود و سیر صعودی داستان هم بر همین اساس است و هر دو شخصیت به دنبال از بین بردن یکدیگرند.
شاید زمانی که خانم رولینگ شروع به نوشتن اولین کتابش هری پاتر و سنگ جادو نمود، تصور نمیکرد نگارش این رمان تخیلی نوجوانان، برای او شهرتی جهانی و ثروتی غیرقابل تصور به ارمغان آورد. ایده هری برای اولین بار به طور ناگهانی در سال ۱۹۹۰ در قطار پرازدحام مسیر شهر منچستر به لندن، به ذهن رولینگ راه یافت. او در وبگاه خود، این تجربه را اینگونه بیان میدارد.
من از سن شش سالگی تقریباً به طور مستمر چیزهایی مینوشتم ولی هرگز علاقهای آنچنانی به خلق یک ایده نداشتم. در خلال چهار ساعت تأخیر قطار، بهسادگی نشستم و به فکر فرورفتم، همه جزئیات در ذهنم شکل گرفتند، تصویر پسرکی لاغر و نحیف، با موهای پرکلاغی که عینکی به چشم دارد و هیچ نمیداند که یک جادوگر است، برای من بیشتر و بیشتر، شکل واقعیت به خود میگرفت.
کتاب هری پاتر و سنگ جادو در سال ۱۹۹۵ (۱۳۷۴ خورشیدی) تکمیل شد و دست نوشته آن برای یافتن یک ناشر، توسط رولینگ به چند واسطه سپرده شد. دومین کارگزار، کریستوفر لیتل، پذیرفت تا آنرا به انتشارات بلومزبری بفرستد. بعد از آنکه هشت ناشر درخواست چاپ آنرا رد کردند، بلومزبری برای انتشار کتاب، مبلغ ۲۵۰۰ پوند را به عنوان پیش پرداخت به رولینگ اهدا نمود.
در این داستان که اولین داستان هری پاتر است شخصیتها معرفی شده و در عین معرفی اولیه تخیل، داستانی آهنگین و جذاب نقش شدهاست.
هری پاتر در این داستان وارد دنیای دیگری شده و با افراد جدید دوست میشود که این مقدمه داستانهای بعدی را شکل میدهد.
همانطور که گفته شد
این کتاب داستانی آهنگین و جذاب دارد. در ابتدا هری پاتر که نزد خاله و شوهر خاله
اش زندگی میکند معرفی میشود … هری ناگهان میفهمد
که یک جادوگر است و لرد
ولدمورت در کودکی به خانه آنها حمله کرده و پدر و مادرش را کشته، ولی به طور
شگفتانگیزی نتوانسته هری را نابود کند و جادویش به خودش بازگشتهاست، در نتیجه میفهمد
که فردی که در آن جا به دنبال سنگ است استاد دیگری است که تحت کنترل ولدمورت
درآمدهاست. آنها نبرد کوچکی میکنند و سر انجام ولدمورت فرار میکند؛ و میفهمد
که اسنیپ جان او را نجات داده است
هری در
پایان میفهمد که دلیل اینکه در کودکی از طلسم ولدمورت نجات یافته اینست که مادرش
خود را فدای او کرده و با به وجود آوردن جادویی باستانی به نام جادوی عشق ولدمورت
را شکست دادهاست. اما ولدمورت از بین نرفته و دوباره بازگشته و این بار هم معلوم
نیست که از بین رفته باشد!
هری پاتر و تالار اسرار به غیر از لذت داستانی هیجانی زیبا و ترسهای غیرمنتظره میآفریند.
داستان از جایی آغاز
میشود که هری پاتر سال اول تحصیلی خود را در مدرسه جادوگری هاگوارتز پشت سر گذارده و در
تابستان به سر میبرد. او جنی خانگی را میبیند که به او هشدار میدهد که این سال
را به مدرسه نرود. بعد از آن با سه نفر از دوستانش که با ماشینی پرنده به دنبالش
آمدهاند از دست خاله و شوهر خاله بد خلقش فرار میکند و به خانه دوستش میرود.
بعد از
اینکه وارد سال تحصیلی میشود اتفاقات عجیبی میافتد، گربه سرایدار با طلسمی
خطرناک بیهوش میشود و با خون نوشتههایی بر دیوارها حک میشود مبنی بر آن که:
تالار اسرار گشوده شدهاست.
بعد از آن به چند نفر حمله میشود و عدهای به هری پاتر شک میکنند. کسانی که مورد حمله قرار میگیرند خشک میشوند و در این میان با گره گشاییهای گسترده، هری میفهمد که تالار اسرار کجاست و موجودی که این حملات را انجام میدهد یک مار غول پیکر است، در این میان او میفهمد که نا خواسته زبان مارها را میداند. در همان موقع جینی ویزلی، خواهر رون که بهترین دوست هری است، به تالار اسرار برده میشود و هری و رون، وارد تالار اسرار شده و جینی را نجات میدهند. در پایان مشخص میشود که حملات از طریق دفتر خاطراتی که ولدمورت (تام ریدل) در نوجوانی نوشته انجام میشده است!
این داستان جزء جذابترین و پر خوانندهترین داستانهای جی کی رولینگ است که مایه هیجان و ترس بر آن قالب است، مایه اصلی داستانی رمز گونه و رمز گشایی گرانهاست و عناصر معمول و نامعمول به طور واضحی با هم مطابقت دارند. در کل از نظر جذابیت، ادبی، هنری و نوشتاری این داستان یکی از آثار برتر نویسنده میباشد.
هری پاتر و زندانی آزکابان جزء غیرقابل پیش بینیترین داستانهای رولینگ است که در حالی که با وحشت شروع میشود داستانی هیجانی را دنبال میکند و سرانجام با مایهای از عشق به پایان میرسد.
بعد از اینکه عمه
مارج وارد خانه خاله هری پاتر میشود با هری درگیری پیدا میکند و هری نا خواسته
باعث اتفاق نا خوش آیندی میشود: عمه مارج باد شده و مانند بادکنکی به هوا میرود.
هری از
خانه فرار میکند و منتظر اظهارنامه وزارت جادو میشود زیرا انجام جادو برای افراد
زیر هفده سال ممنوع است و هری فقط ۱۳ سال سن دارد. اما او سر انجام
میفهمد که سیریوس
بلک کسی بوده که پدر و مادرش را به ولدمورت فروخته و اکنون از زندان فرار
کرده و حالا دنبال اوست و به همین دلیل وزارت برای او حکم اخراج نمیفرستد تا
بتواند در مدرسه هاگوارتز در امان باشد!
هری در
سالی سخت قرار دارد که همواره باید مواظب باشد که مورد حمله سیریوس بلک قرار
نگیرد. اما در پایان مشخص میشود که سیریوس بلک پدرخوانده اوست و دوست صمیمی پدرش
و کسی که پدرش را به ولدمورت لو داده پیتر پتی گرو بوده که خودش را به شکل موشی
درآورده بوده و از قضا موش خانگی رون
ویزلی بهترین دوست هری بودهاست. اما درست وقتی که همه چیز درست میشود و
سیریوس موش را به شکل عادی برمیگرداند و همه به اینکه به وسیله او بی گناهی
سیریوس را ثابت کنند امیدوار میشوند همه چیز نقش بر آب شده و پیتر پتی گرو فرار میکند.
بعد از اینکه سیریوس دوباره زندانی میشود هری و هرمیون
گرنجر،
دوست صمیمی او، به گذشته بازگشته و سیریوس را نجات میدهند و او را فراری میدهند.
همچنین هری با موجوداتی به نام دیوانهساز مبارزه میکند. در نهایت سیریوس
بلک فرار کرده و هری به مدرسه بازمیگردد.
هری پاتر و جام آتش شروع یک سری داستانی مجزا اما مربوط است. تا به این جا داستانهای هری پاتر مجزا و جدا از هم بوده و هر کدام به تنهایی قابل فهم بودهاند، اما از این داستان یک سیر پیوسته داستانی شروع میشود که همه داستانها کاملاً با هم در ارتباطند و اسکلت کلی اینگونهاست که لرد ولدمورت به بدن فیزیکی خویش بازمیگردد و جدالهایی را با هری در پی دارد که سیر صعودی این داستانها تا پایان هفتمین داستان بر این اساس است.
در این داستان هیجان نقش اول را دارد، بر خلاف داستان اول هری پاتر داستانی آهنگین و قابل پیش بینی نیست، مانند داستان دوم وحشت نقش اصلی را در آن بازی نمیکند و بر خلاف داستان سوم دیالوگها تقریباً هیچ نقشی در آن ندارند اما، این داستان هیجان را به همراه میآورد و هری پاتر را بسیار قوی تر از آنچه بود نشان میدهد. در واقع جی کی رولینگ قصد دارد بزرگ شدن هری پاتر را به نمایش بکشد.
داستان با روایتی
شروع میشود از گذشته لرد ولدمورت و بعد داستانی دیگر که ولدمورت فرد غیر جادوگری
را میکشد و در مورد کشتن هری پاتر صحبت میکند و بعد معلوم میشود که این روایت
در واقع خوابی بوده که هری میدیده! هری به پدرخوانده خود یعنی سیریوس
بلک نامه مینویسد و جریان را میگوید. بعد از آن با خانواده دوستش رون
ویزلی به دیدن مسابقه فینال جام جهانی کوییدیچ میرود.
وقتی
وارد مدرسه میشود میفهمد که مسابقات دورهای سه جادوگر که بین سه مدرسه هاگوارتز، بوباتون و
دورمشترانگ (دارمسترانگ)، انجام میشود، آن سال در هاگوارتز برگزار خواهد شد! شرکت
در مسابقه شرط سنی هفده سال دارد و هری نمیتواند شرکت کند. هر کس قصد شرکت در
مسابقه دارد، باید نام خود و مدرسه اش را روی کاغذی نوشته و داخل جام آتش بیندازد!
روز
انتخاب شرکت کنندگان، جام آتش نام سه نفر را از سه مدرسه به بیرون پرت میکند و
این نشانه این است که آن سه نفر برای مسابقه انتخاب شدهاست، اما ناگهان نام هری
نیز از جام بیرون میآید و همه با او دشمنی پیدا میکنند، حتی بهترین دوستش: رون!
هری
مجبور به شرکت در مسابقه میشود و در مرحله اول با اژدها روبرو میشود، در مرحله
دوم ضمن اینکه در دریا رفته و دوستش را از چنگ موجودات دریایی نجات میدهد خواهر
یکی از شرکت کنندگان را نیز نجات میدهد و این باعث میشود که امتیازاتش بالا
برود. مرحله سوم هزارتویی است که باید به مرکز آن رسید. هری موفق میشود به همراه
شرکت کننده دیگر هاگوارتز، سدریک دیگوری، به جام برسند، اما وقتی آن دو
جام را لمس میکنند به مکان دیگری منتقل شده و فرود میآیند.
در
آنجا هری شاهد بازگشتن ولدمورت به بدن فیزیکیش است و سدریک نیز کشته میشود. هری و
ولدمورت با هم دوئل میکنند و هری موفق به فرار میشود و به هاگوارتز بازمیگردد !
وقتی
بازمیگردد و همه در فکر مرگ سدریک هستند، معلم درس دفاع در برابر جادوی سیاه او
را به دفترش میبرد و برایش میگوید که او معلم این درس یعنی مودی چشم باباغوری نیست، بلکه مرگ
خواری است که خود را به شکل مودی درآورده، او نام هری را داخل جام آتش
انداخته و او بوده که غیر مستقیم کمک میکرده تا هری در مسابقه سه جادوگر پیروز
شود. اما قرار بوده که هری به دست ولدمورت کشته شود ولی هری موفق به فرار
شده و به همین دلیل مودی قلابی قصد کشتنش را میکند. اما همان موقع مدیر مدرسه میرسد
و همه چیز به خوبی و خوشی به پایان میرسد!
این داستان نیز بیشتر هیجان و در آخر کمی رازگشایی دارد، هری پاتر و محفل ققنوس یک داستان پیوند زنندهاست که بیشتر قصد دارد قضایای داستان جام آتش را به داستان بعدی یعنی پرنس نیمه اصیل پیوند بزند.
هری پاتر تابستان
سختی را پشت سر گذاشتهاست، او از لرد
ولدمورت و کارهای اخیرش کاملاً بیخبر بودهاست. روزی که او با پسر خاله غیر
جادوگرش دعوا میکند دیوانهسازها که نگهبانان زندان آزکابان هستند پیدا میشوند و به آنها حمله میکنند و
هری آنها را با جادو فراری میدهد.
اما
هری به دلیل اینکه قبل ۱۷ سالگی از جادو استفاده کرده توسط وزارت سحر و جادو به دادگاه احضار میشود. او سرانجام تبرئه شده
وبه مدرسه میرود. معلم جدیدی امسال به مدرسه آمده که بسیار سختگیر است.
کل داستان به این
مشغول است که تشکیلاتی سری به نام محفل
ققنوس تشکیل شده که بر ضد لرد
ولدمورت کار میکند، مدیریت محفل ققنوس را آلبوس دامبلدور بر عهده دارد. دیگر جوانب داستان مبارزه غیر
مستقیم هری پاتر و وزارت سحر و جادو را نشان میدهد زیرا وزارت سحر و جادو بازگشت
ولدمورت را انکار میکند و مقالاتی ضد هری پاتر و آلبوس دامبلدور در روزنامهها به چاپ میرساند.
هری
خوابهایی میبیند که همه به واقعیت تبدیل میشود. او در واقع با ذهن ولدمورت در
ارتباط است و احساسات او را درک میکند و زمانهایی که خواب است تمام اتفاقاتی را
که او انجام میدهد و یا میبیند از چشم خود ولدمورت شاهد
است.
سر
انجام او خوابی میبیند که سیریوس
بلک پدرخوانده اش اسیر ولدمورت است و به همین دلیل به مکانی که در خواب
دیده، که جایی در وزارت سحر و جادو است، میرود. دوستانش هم با او میآیند اما
مشخص میشود که ولدمورت او را فریب داده تا او به وزارت سحرو جادو بیاید و گویی که پیشگویی هری و ولدمورت در آن
نوشته شده را بیابد. هری اسیر مرگخواران میشود و پس از کمی
مبارزه اعضای محفل
ققنوس فرا میرسند و متأسفانه سریوس
بلک پدرخوانده هری پاتر کشته میشود
سر
انجام گوی پیشگویی میشکند و کسی پیشگویی را نمیفهمد … دامبلدور با ولدمورت مبارزه میکند و هری به هاگوارتز بازمیگردد.
هری با دامبلدور صحبت
میکند و محتوای پیشگویی را میفهمد. پیشگویی که توسط پروفسور تریلانی، استاد
پیشگویی مدرسه اتفاق افتاده از این قرار است که: «کسی از راه می رسه که قدرتمنده و
می تونه لرد سیاه رو شکست بده… از کسانی زاده می شه
که سه بار در برابرش ایستادگی کردن و وقتی هفتمین ماه (ژوئیه) می میره به دنیا
میاد… و لرد سیاه با نشونی اونو حریف
خودش معرفی می کنه، اما اون قدرتی داره که لرد سیاه ازش بی بهرست… و یکی از اونا باید به دست دیگری کشته بشه چون یکی
شون باید بمیره تا دیگری زنده بمونه.
هری به
خانه میرود تا در آرامش با این مسئله بزرگ کنار بیاید که تنها کسی که میتواند
بزرگترین جادوگر سیاه هزاره اخیر را از بین ببرد خود اوست.
این داستان داستانی است که سرنوشت داستان هفتم را مشخص میکند. این داستان بیشتر افشای راز است اما مایهای از هیجان را نیز در خود دارد.
در ابتدای این داستان هری در حالی که راز زنده ماندن خود را فهمیده بود و مسئولیت سنگینی را متقبل شده بود، در اتاق خود در خانهٔ دورسلی منتظر دامبلدور نشستهاست. درطول داستان نیز هری به لطف پروفسور اسلاگهورن به راز زنده ماندن ولدمورت پی میبرد یعنی از وجود جان پیچهای او باخبر میشود. وی در این داستان به صورت اتفاقی کتابی درسی مربوط به معجون سازی را پیدا میکند که حاوی مطالب جالبی است و برطبق نوشتههای درونش، متعلق به فردی به نام شاهزاده دورگه میباشد. این کتاب به او کمک زیادی میکند البته موجب ناراحتی هرمیون، شاگرد اول کلاس و دوست صمیمی هری نیز می شود. او همیشه نگران است که مبادا هری با اطلاعات درون این کتاب دچار دردسر بشود. سراسر این کتاب بررسی خاطراتی می باشد که دامبلدور از ولدمورت جمع آوری کرده است و به نشان دادن آن ها به هری می پردازد زیرا معتقد است که تا دشمن خوب نشناخت نمی توان بر او پیروز شد. در انتهای داستان دامبلدور توسط اسنیپ کشته میشود و هری متوجه میشود که کتاب متعلق به اسنیپ است.
کتاب هفتم هری پاتر کتابی است که سرنوشت هری پاتر و دیگر شخصیتهای داستان را مشخص میکند. مسئله اصلی داستان هری پاتر هفت پیدا کردن جان پیچهای باقیمانده و در نهایت نبرد نهایی با ولدمورت است. هری پاتر در این کتاب متوجه میشود که ۳ چیز به اسم یادگاران مرگ وجود دارد که صاحب آنها ارباب مرگ میشود و تصمیم میگیرد به دنبال آنها نیز برود. در این کتاب با گذشته دامبلدور نیز بیشتر آشنا میشویم. در اواخر کتاب هری به راز بزرگ شاهزاده ی دورگه(اسنیپ) پی می برد. در این کتاب هری یک بار میمیرد؛ اما دوباره زنده میشود. هری وقتی زنده میشود با ولدمورت دوئل میکند. آن طرف دوستانش هرمیون و رون در حال کشتن مار هستند که آخرین جان پیج است. آنها توسط مار مورد هجوم قرار میگیرند که ناگهان نویل لانگ باتم از راه میرسد و مار را نابود میکند. هری هم کار ولدمورت را یکسره میکند. ۱۹ سال بعد هری با جینی ویزلی ازدواج کرده و صاحب دو پسر و یک دختر شدهاند (آلبوس سه وروس، جیمز سیریوس و لی لی). هرمیون و رون هم با هم ازدواج کردهاند و صاحب دو فرزند شدهاند (رونالدو، روبینا). آنها فرزندان خود را به هاگوارتز میفرستند تا دوباره ماجرایی آغاز شود
در اوایل انتشار مجموعه هری پاتر، اکثر نظرات انتقادی در مورد آن با دیدگاهی بسیار مثبت نوشته میشد که این نوشتهها به افزایش خوانندگان آن کمک زیادی کرد. روزنامههای مطرح بریتانیا از اولین جلد مجموعه هری پاتر و سنگ جادو تحسین بسیاری به عمل آوردند: روزنامه میل آن ساندی در مورد آن اینگونه اظهار نظر کرد «تخیلیترین آغاز از زمان رولد دال» و گاردین آنرا رمانی «با ساختار قوی که از هوشی مبدعانه مایه میگیرد» نامید و اسکاتزمن از آن به عنوان رمانی «دارای شرایط لازم برای کلاسیک شدن» یاد کرد.
اما هنگام انتشار جلد پنجم، هری پاتر و محفل ققنوس، انتقادات جدی تر از طرف منتقدان مطرح صورت گرفت. استاد دانشگاه ییل، محقق و منتقد ادبی، هارولد بلوم با گفتن اینکه " ذهن رولینگ آنقدر اسیر کلیشهها و صنایع مردهاست که هیچ سبک نوشتاری دیگری ندارد" انتقادات تندی را علیه او به پا کرد. آ.س. بایِت در مقالهای در ستون شخصی خود در نیویورک تایمز نوشت که دنیای رولینگ " دنیایی ثانوی است که از موتیفهایی مشتق از تکههای تشکیل دهنده انواع مختلف ادبیات کودک هوشمندانه وصله پینه و سرهمبندی شده… و برای کسانیکه زندگی تخیلی آنها از کارتونهای تلویزیونی، دنیاهای آینهای تملق گویانهٔ مبالغه آمیز (بیشتر هیجان انگیز تا تهدیدکننده)، سریالهای واقعنما و شایعات افراد مشهور فراتر نمیرود، نوشته شدهاست.
انتونی هولدن، منتقد ادبی، در روزنامه آبزرور در مورد تجربه داوری هری پاتر و زندانی آزکابان برای جایزه سال ۱۹۹۹ ویتبرد نوشت. نظر کلی او به این سری کتابها بسیار منفی بود: «حماسه پاتر اساساً قهرمان سازانه، بسیار محافظه کار، زیادی تقلیدی و به طور افسرده کنندهای برای یک بریتانیایی قدیمی نوستالژیک است» او همچنین از یک «سبک نوشتاری غیر تخیلی و غیر دستوری» صحبت میکند.
کمپانی برادران وارنر فیلمهای سینمایی هفت جلد از این مجموعه را تولید نمودهاست که در آنها نقش هری پاتر را دنیِل رَدکلیف بازی میکند. هری پاتر و یادگاران مرگ - قسمت دوم که هشتمین و آخرین فیلم این سری است، در ۲۴ تیرماه سال ۱۳۹۰ اکران شد.
در ایران مجموعه هری پاتر با ترجمه ویدا اسلامیه، که مترجم رسمی تأیید شده از طرف خانم رولینگ است، منتشر شدهاست. یکی از کتابهای مرتبط با هری پاتر کتاب افسانههای بیدل قصه گو است.